چکیده:
با توجه به دادههای تاریخی بدون شک حضرت امیرالمؤمنین (ع) انسانی نبودند که به جهان یکبعدی نگریسته و درنتیجه تنها یک راه را برای خود و دیگران در اخلاق توصیه نمایند، البته اگر چنین میشد کار را برای بسیاری از محققان علوم انسانی و تربیتی راحتتر میکردند اما از آنجایی که جهان ما دو بُعد مادی این جهانی (و اُخروی) آن جهانی دارد بدون شک با یک نگاه یکبعدی به سراغ آن رفتن انسان را در جایی از یکی از این دو جهان متضرر میکند، یا باید همچون مادیگرایان صرف به جهان ماده دل بست یا همچون برخی تارکان دنیا دست از اصلاح امور دنیا و بندگان خدا کشید و تنها در انتظار مرگ و زندگی پس از آن بود. بدون تردید بین غایت گروی خاص ایشان که با نوعی خودگروی اما با توجه به سنجش غایت در جهان آخرت همراه است و رضایت الهی را به دنبال دارد با وظیفه گروی و فضیلت گرایی ایشان ارتباط معناداری وجود دارد؛ اما این ارتباط از سوی هیچیک از دانشمندان علم اخلاق بهروشنی مورد اشاره و بررسی واقع نشده و در نهایت هر یک از محققین ایشان را در یکی از مکاتب اخلاقی جای دادهاند. ایشان غایت را در نزد خداوند و در جهان پس از مرگ میدانستند و تکلیف خویش را انجام وظیفه در رابطه با وظایف معلوم شده از سوی خداوند و فضیلت را استوار کردن و ملکه کردن صفات اخلاقی مورد پسند خدا میدانستند. با توجه به همه موارد ذکر شده میبینیم که همه آنها در یک مورد دارای مخرج مشترکی به نام الله یا خدا هستند که نگاه ویژه آن حضرت (ع) به خداوند، فرامین الهی و قرب الهی را نشان میدهد. همچنین داشتن و حفظ این نگاه غایت گروی که غایت هر چیز در نزد خدا و رضایت الهی است خود نوعی فضیلت محسوب میشود، چرا که در تعریف فضیلت این طور میگوییم که فضایل را صفات و ملکات ثابت اخلاقی میدانیم که در شرایط سختی صاحب آنها آن صفات را ترک نمیکند؛ درنتیجه حفظ این دیدگاه که: نتیجه هر چیز باید رضایت الهی و قرب را به همراه داشته باشد، شاید از یک منظر غایت گروانه باشد اما حفظ همین دیدگاه در تمامی احوالات و شرایط زندگی خود نوعی فضیلت است. فضیلت نیازمند به هنجارها و کدهای اخلاقی است و مرجع این دستورات اخلاقی در دین مبین اسلام خداوند متعال است که خالق انسان است و درنتیجه بهترین شیوه زندگی را میتواند برای انسان تدبیر ببیند، اما این هنجارها بهتنهایی راهگشای یک زندگی با سعادت نخواهند بود و بعد از این مرحله که هنجارها و باید و نبایدهای اخلاقی معلوم از سوی مرجع الهی معلوم شد باید در افراد بشری درونی شوند یعنی بهصورت فضیلت و ملکه و خوی آنها درآیند. همچنین پذیرش و وفاداری نسبت به وظایف تعیین شده از سوی خداوند در تمامی احوالات زندگی، نیز خود نوعی فضیلت محسوب میشود، چرا که نشان از صفات و ملکاتی همچون اراده، وفای به عهد، همت و تلاش و... میباشد و بدون این فضائل پایداری به وظیفه گرایی بیمعنا خواهد بود. پس شاید بتوان با جمعبندی این امور به نتیجهای جامع رسید که حضرت امیرالمؤمنین (ع) شخصیتی با فضیلت بود و اصلیترین فضائل ایشان در همواره متعهد بودن و تلاش کردن در به دست آوردن غایت که قرب و رضای الهی بود از راه استمرار فرامین الهی آمده از سوی حق بود؛ و نامی که از نظر نگارنده این سطور باید بر نگاه اخلاقی آن حضرت (ع) گذاشت فضیلت گرای خودگرای آخرت اندیش میباشد.
کلیدواژهها:امام علی (ع)، فضیلت، هنجار، اخلاق، الگو.
فصول پایاننامه:
ین تحقیق در پنج فصل ارائه شده است:
فصل اول: «کلیات»
فصل دوم: «نتیجهگرایی»
فصل سوم: «وظیفه گرایی»
* وظیفه گرایی
* نظریههای وظیفه گروانه
* وظیفه گروی در اسلام
* وظیفه گرایی از دیدگاه امام علی (ع)
فصل چهارم: «فضیلت گرایی»
* فضیلت گرایی
* فضیلتها
* فضیلت در دوران اسلامی
* راه تحصیل فضائل بر اساس آموزههای اسلامی
* فضیلت گرایی از دیدگاه امام علی (ع)
فصل پنجم: «نتیجهگیری»